جدول جو
جدول جو

معنی فسرده بیان - جستجوی لغت در جدول جو

فسرده بیان(فُ / فِ سُ دَ / دِ بَ)
کنایت از کسی است که سخنان او خنک و بی مزه و پوچ و بیهوده باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
فسرده بیان
فسرده سخن لوس کسی که سخنان او خنک و بیمزه و بیهوده باشد
تصویری از فسرده بیان
تصویر فسرده بیان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سُ دَ / دِ بَ)
کنایه از پوچ و بیمزه گو که سخنش مؤثر نباشد و به دل نزند. (آنندراج). آنکه سخن او سرد و بیحال باشد:
سخن آن است کزو زنده دلی گرم شود
لب افسرده بیانان و لب گور یکی است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افسرده بیان
تصویر افسرده بیان
بیمزه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرد بیان
تصویر سرد بیان
کسی که به سخنان خود مردم را برنجاند، غیر فصیح، کند طبع، ناموزون
فرهنگ لغت هوشیار